سالها بود که دانشمندان در همه جای دنیا تا ماده ای شبیه به کائو چوی طبیعی بسازند . برای موفقیت در این کار آنان نخست مجبور بودند که بدانند کائوچوی طبیعی از چه چیزهایی ساخته شده است . سرانجام در 1826 مایکل فاراده به این نکته پی برد که کائوچو نوعی ئیدروکربور است .
ئیدروکربور به هر ماده ای گویند که ئیدروژن و کربن در بر دارد .
پس از پی بردن به این مطلب کاوش برای تهیه کائوچوی مصنوعی آغاز شد .
در
1860 گرنویل ویلیامز با حرارت دادن کائوچوی طبیعی مایعی بدست آورد که
ئیدروژن و اکسیژن ، هر دو را در بر داشت . نام این مایع را آیزوپرین نهاد
.
سپس دانشمندان روی (( آیزوپرین )) کار کردن و دیدند که می توان این مایع را بار دیگر به صورت ماده صمغی شبیه به کائوچو در آوردند .
آنگاه ویلیام تیلدن نوعی آیزوپرین از تربانتین به دست آورد . البته تربانتین نیز عضوی از گروه ئیدروکربورها می باشد .
((
تیلدن )) چند شیشه از این نوع آیزوپرین را در جایی نهاد . پس از چند سال
ملاحظه کرد که محتوی شیشه ها بسیار تغییر یافته است . زیرا مایعی که در
ابتدا بیرنگ بود اکنون به شیره غلیظی تبدیل گشته و اجسام زرد رنگ و درشتی
نیز در میانشان شناورند .
سپس (( تیلدن )) این اجسام را به آزمایش نهاد ، دید بسیار شبیه کائوچو می باشند.
پس نخستین کائوچوی مصنوعی در جهان بدین گونه پدید آمد که هرگز از کائوچوی طبیعی ساخته نشده بود .
گرچه این کائو چوی مصنوعی بسیار ضعیف بود ، ولی آغاز صنعت جدیدی را در جهان نوید میداد .
از
آن پس دانشمندان باز هم کاوش کردند و به خواص کائوچوی طبیعی بیشتر پی
بردند . با اندوختن این معلومات توانائیشان در تهیه کائوچوی مصنوعی افزون
گردید . مثلا آنان نحوه قرار گرفتن اتمهای کائوچوی طبیعی را آموختند ، یا
متوجه شدند که چگونه مولکولهای کوچکتر به مولکولهای بزرگتر بطور زنجیره
وار پیوسته اند .
پس دانشمندان دریافتند که کائوچوی طبیعی به خاطر این چگونگیهاست که دارای خواص ویژه ای شده است .
نتیجه
آنکه تهیه کائوچوی مصنوعی اکنون بر این اساس قرار گرفته که بتوان
مولکولهای برخی از عناصر را مانند رشته زنجیر ، به همانگونه که در کائوچوی
طبیعی است ، به هم پیوند داد .
این عمل را بسپاری می خوانند .
با
این همه شیمیدانان پا را فراتر نهاده در جستجوی ماده تازه دیگری هستند که
نه تنها باید خواص کائوچوی طبیعی را داشته باشند ، بلکه از آن هم بهتر هم
کار کند .